شبکه‌های اجتماعی

پلیموث باراکودا، ماهی «نفت‌خوار» آب‌های شور!

خودروهای آیکونیک: پلیموث باراکودا

دهه‌ ۱۹۶۰ یکی از درخشان‌ترین دوران خودروسازی آمریکا است. آمریکا در این دوران سال‌ها از جنگ جهانی دوم فاصله گرفته بود، اقتصاد خود را که کم‌ترین آسیب را در طول جنگ دید به شرایط بسیار مناسب رسانده بود و در عین سلطه بی چون‌ و چرا بر بلوک غرب و بسیاری از کشورهای جهان، سطح بالایی از رفاه و درآمد را نصیب مردم‌اش کرده بود. هرچند این شرایط طلایی با شروع اصلاحات نئولیبرالی و آغاز بحران‌های نفتی دهه ۷۰ به پایان رسید، اما در این دوران رفاه و مصرف‌گرایی، خودروسازان دیترویتی فرصت بسیار مناسبی برای به نمایش گذاشتن خلاقیت‌شان و تولید نام‌هایی جاودانه پیدا کردند. نام‌های بزرگی چون موستانگ، کامارو، چلنجر و البته یک نام کم‌تر تکرار شده: باراکودا. 

 

 

 

داستان طراحی پلیموث باراکودا

ماجرای تولد پلیموث باراکودا به زمانی برمی‌گردد که شایعه ساخت خودرویی اسپرت و جمع‌وجور توسط فورد، مسئولان کرایسلر را نگران کرد. آن‌ها می‌خواستند خیلی زود وارد این بازار نوظهور و خوش‌آتیه شوند و به همین دلیل پروژه‌ای را پیشنهاد کردند که با استفاده از امکانات موجود به سرعت به نتیجه برسد. بنابراین قرار شد تا کوپه جمع‌وجور بر اساس پلیموث والیانت طراحی و معرفی شود. این پروژه قرار بود ابتدا «پاندا» نام بگیرد، اما چنین لقبی بیش از اندازه ملایم و تنبل! به نظر می‌رسید، پس نام ماهی گوشتخوار آب‌های شور، «باراکودا» پیشانی‌نوشت یکی از مهم‌ترین محصولات پلیموث و گروه کرایسلر شد. 

استفاده از شاسی، بخش‌هایی از بدنه، صندوق، شیشه جلو و پنل‌های والیانت، این اجازه را به طراحان پلیموث داد تا به سرعت باراکودا را برای ورود به بازر آماده کنند. معرفی رسمی در ۱ آپریل ۱۹۶۴ صورت پذیرفت و پلیموث باراکودا با طرح فست‌بک‌ و شیشه عقب بسیار بزرگ که بزرگ‌ترین نمونه نصب شده تا زمان خودش بود، نظرها را به خودش جلب کرد. پیشرانه‌ها مشابه والیانت بودند که شامل دو نمونه ۲.۸ و ۳.۷ لیتری به قدرت‌های ۱۰۱ و ۱۴۵ اسب بخار می‌شدند، ضمن این که امکان سفارش نمونه قدرتمند ۱۸۰ اسب‌بخاری V8 به حجم ۴.۵ لیتر نیز ممکن بود. تصویری که از باراکودا وجود داشت بیش از آن که خودرویی اسپرت و هیجان‌انگیز را القاء کند، نمونه‌ای فست‌بک از مدل شناخته‌شده والیانت بود که حتی در آگهی‌های تبلیغاتی هم خودرویی برای تمام سنین و علایق معرفی می‌شد؛ در حالی که موستانگ با طراحی جدید و متفاوت‌ترش جوانان و جویندگان هیجان را تحت تاثیر قرار می‌داد. 

 

تولد پانی‌کارها

در واقع ابداع اصطلاح «پانی کار» (Pony Car) به معرفی موستانگ و باراکودا در سال ۱۹۶۴ برمی‌گردد. اصطلاحی که به سدان‌ها یا کانورتیبل‌های جمع‌وجور و در عین حال با ویژگی‌های اسپرت و پیشرانه‌هایی عموما V6 اشاره داشت. با این که پلیموث باراکودا دو هفته زودتر از موستانگ معرفی شد، اما این اسب سرکش فورد بود که توانست با فروش ۱۲۶ هزار دستگاه در مقابل ۲۳ هزار باراکودا توجه‌ها را به خودش جلب کند. شاید به همین دلیل کرایسلر تصمیم گرفت برای سال ۱۹۶۵ پیشرانه 8 سیلندر قدرتمندتری را تدارک ببیند. پیشرانه ۲۷۳ به چهار کاربراتور مجهز شد و با اصلاحاتی در میل‌لنگ و افزایش ضریب تراکم به ۱۰.۵:۱ حداکثر توانی بالغ بر ۲۳۵ اسب بخار پیدا کرد. حتی سری مخصوصی تحت عنوان «فرمولا S» تدارک دیده شد تا در کنار این موتور تقویت‌شده، اصلاحاتی را در سیستم تعلیق، اندازه چرخ‌ها و سیستم ترمز و تهویه تجربه کند. 

 

تحول زود هنگام

برای سال ۱۹۶۶، پلیموث ترکیب جدیدی از چراغ‌های عقب و فرم جلوپنجره و گلگیرهای جلو را تدارک دید. در داخل هم تغییراتی صورت گرفت تا نشانگرهای جدید جای مناسب خودشان را پیدا کنند. باراکودا حالا چهره‌ای مصمم‌تر داشت و با جلوپنچره شبکه مربعی، گلگیرهای تخت و سپرهای بزرگ‌تر جلوه‌ای متمایزتر از مدل‌های سال پیش پیدا می‌کرد. ضمن این که پلیموث برای تاکید بر این تمایز، نوشته سابق والیانت را حذف کرد و جایش را به لوگویی مختص باراکودا داد. تمام این‌ها مقدمه را برای ورود نسل جدید باراکودا فراهم کرد. نسلی که همچون سری اول عمری کوتاه داشت و در حد فاصل ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ در خط تولید ماند. دستپخت هرلیتز جوان و سامسِن، دو طراح ارشد کرایسلر کماکان اشتراکاتش با والیانت را حفظ کرد، اما با ارائه دو طرح بدنه کوپه و کانورتبیل تنوع بیش‌تری به خانواده کوچک باراکودا بخشید. باراکودای نسل دو گرافیکی خشن‌تر داشت، تناسبات بدنه با آن حالت هجومی کابین و اوورهنگ‌ بلند عقب بسیار جذاب می‌نمود و امکان سفارش پیشرانه ۲۸۰ اسب بخاری هم حال ‌و هوای کاملا متفاوتی به آن می‌بخشید. حال ‌و هوایی مختص دوران طلایی اسپرت‌های آمریکایی که در نسل سوم باراکودا هم ادامه پیدا کرد. در سومین و آخرین نسلی که بی‌اندازه قدرتمندتر و البته پر مصرف‌تر شده بود. منحنی رشد تُندترین شیب‌هایش را تجربه می‌کرد و آن وقت که همه‌چیز به ایده‌آل‌ترین وضعیت ممکن رسیده بود و فرصت برای معرفی چهارمین نسل مناسب به نظر می‌رسید، بحران انرژی همه‌چیز را به یک تراژدی تبدیل کرد. شیرهای نفت بسته شدند و فواره‌ بخت باراکودا سقوط کرد. کرایسلر کانسپت نسل چهارم را به دلیل عدم مطابقت با نیازهای روز کنار گذاشت و انتظارها برای ورود مدل ۱۹۷۵ ابدی شد. دنیا دیگر تغییر کرده بود و هیچ‌کس ماهی گوشتخواری که حالا فقط از نفت تغذیه می‌کرد را نمی‌خواست. 

از آن موقع تاکنون گاه و بی‌گاه شایعه‌های بازگشت باراکودا شنیده می‌شود، اما به نظر می‌رسید تقدیر این نام هم مانند بسیاری از ستاره‌های دیگر دنیای خودروسازی تنها موزه‌ها و پارکینگ مجموعه‌دارها است. 

 

نظر دهید


در همین زمینه